*****اخبار انتخابات 84******

مهر 14

سيدعلي خامنه اي-بسم الله الرحمن الرحيم. تفاوتي كه بين دو طرح هست در اهميت دادن يا ندادن به انتخاب مردم است چون در هر دو طرح رئيس جمهور با آراء مستقيم مردم انتخاب ميشود در طرح اول به رأي مردم و انتخاب مردم اعتنا ميشود و بر طبق آن انتخاب اختيارات و اقتدارات لازم به رئيس جمهور داده ميشود.

در طرح دوم رئيس جمهور انتخاب ميشود بعد همانطوري كه جناب آقاي مشكيني و بعضي از آقايان ديگر فرمودند همه آنچه را كه با انتخاب مردم براي او ممكن بود پيش بيايد ، از او ميگيرند و به يك فرد ديگري ميدهند و به او هم ميگويند تو آنجا بنشين و تماشا كن! اين كه در بيانات بعضي از برادران عزيز مخالف طرح اول ، گفته شد كه رئيس جمهور سمبل اقتدار است ، نه ، در طرح اول رئيس جمهور سمبل اقتدار است و در طرح دوم رئيس جمهور هيچ اقتداري ندارد و نخست وزير سمبل اقتدار است.

من احساس ميكنم كه برادران عزيز طرفدار طرح دوم دارند با تمسك به يك شبهات واهي و سست يك حق مسلم مردم را از آنها سلب ميكنند البته بدون اينكه سوءنيتي باشد فقط بر اساس اينكه در ارزيابي و برآورد آنچه كه ممكن است پيش بيايد دقت عمل به خرج نميدهند. براي مديريت يك نظام دو عامل اصلي وجود دارد يكي عبارت است از مدير مقتدر داراي اختيار يكي هم تضمين هاي لازم براي اينكه با اقتدار اين مدير ، حقوق اساسي مردم تضيبع نشود و اين فقط در طرح اول امكان پذيراست كه حالاعرض خواهم كرد. برادران در ضمن صحبت هايشان اشاره كردند كه وقتي نمايندگان مردم رئيس قوه مجريه را معين كردند مثل اين است كه مردم معين كرده اند نه ، انصافاً اينجور نيست زيرا كه رأي نمايندگان مجلس در همه مسائل رأي مردم نيست و اين چند سال هم در موارد متعددي اين را ما توانسته ايم بفهميم.

رأي مردم يك امتياز بزرگ دارد و آن اين است كه وقتي مردم احساس كردند كه فردي را براي رياست كشور و اداره‌ كشور دارند معين ميكنند و خود آنهاهستند كه به او مسؤوليت ميدهند ، طبيعتاً هم‌ محبت‌آن مسؤول‌ را در دل‌ مي‌گيرند و هم احساس مسؤوليت بيشتري نسبت به حمايت از او ميكنند. ما بدون كمك و حمايت مردم نميتوانيم هيچ كار بكنيم وهيچ دولتي بدون اين پشتوانه قادر به كار نخواهد بود. رئيس جمهور وقتي كه متكي به آراء مردم است با مردم مثل يك موكليني كه وكيلي را معين كردند ، حرف ميزند و از آنها كمك ميخواهد مردم هم عيناً همين احساس را نسبت به او دارند و من تصور ميكنم مسأله مردمي بودن نظام را كه يكي از مهمترين مظاهرش همين است كه رئيس كشور را خود مردم انتخاب خواهند كرد اين را ما به آساني از نظام جمهوري اسلامي سلب نكنيم ، مصلحت نيست. به نظر ميرسد كه بي اختيار كردن مردم در زمينه هاي گوناگون سياسي يك نظام ، از همين جاها شروع ميشود و اين يك زاويه بسيار خطرناكي است‌كه ما بيائيم مردم را كه در صحنه بايد حضور داشته باشند. بايد اختيار داشته باشند و مهمترين كارها را آنها بايد به عهده بگيرند به اين ترتيب از صحنه خارج بكنند. گفته شد كه «خطر ديكتاتوري د رچنين رئيس جمهوري هست» من در اين زمينه مقداري ميخواهم صحبت بكنم. البته جناب آقاي مؤمن مطالب خوبي را در اين مورد فرمودندكه منهم آنها را تأييد ميكنم و يك چيزي هم بر بيانات اخير ايشان اضافه ميكنم و آن اين است كه خطر ديكتاتوري آن نخست وزيري كه متكي است به اكثريت مجلس و اهرمهاي جلب قلوب اكثريت مجلس را مثل پول و امكانات در دست دارد، خطر ديكتاتوري اين نخست وزير كمتر نخواهد بود از خطرديكتاتوري آنچنان رئيس جمهور.

عيب كار اين است كه ما هميشه با وضع موجود مقايسه ميكنيم ، نخست وزيرها كه هميشه مثل آقاي مهندس موسوي نخواهند بود كه خوب ديانت ايشان و نجابت ايشان…يك روز يك نخست وزيري بيايد از امكانات اقتداري سياسي خودش بخواهد استفاده بكند و عده قابل توجهي از نمايندگان مجلس‌را به‌ نحوي از انحاء به خودش‌جلب بكند و يا آنها را با سياسي كاري قانعشان بكند نه اينكه اكثريت نمايندگان ممكن است از آب بد در بيايند نه، اصلا ميشود اذهان اينها را قانع بكند و اكثريت را پشت سرش داشته باشد ديگر با اين نخست وزير هيچ كاري نميشود كرد ، يعني هيچ اهرمي عليه او ديگر وجود ندارد.

خوب ، در مورد ديكتاتوري ، من يك مقدار بيشتر صحبت بكنم. رئيس جمهوري كه با آراء مردم انتخاب شده (تا كنون آنچه كه از مباحث مطرح شده در اين جلسه و بحث هاي كميسيون به دست آمده) ما چهار عامل كنترل براي اين رئيس جمهور داريم: اول زمان است، «چهارسال» كه اگر اين چهار سال را خوب عمل كرد خواهد شد 8 سال. جلسه قبل برادرها به سلطنت ها نميدانم به پادشاهان و اينها تشبيه كردند. من ميگويم سلاطيني هم كه بعداً به ديكتاتوري كشيدند ، در آن چند سال اول با مردم تا كردند ، آن چند سال اول (چهار سال) زماني نيست كه يك رئيس جمهوري فرصت‌ پيدا بكند كه ديكتاتوري بكند. بنابراين خود نفس تعيين زمان كه بالاخره بيش از 8 سال (يعني بيش از دو دوره) قابل تكرار نيست اين بهترين اهرم براي حفاظت از ديكتاتوري است. عامل دوم رهبر است. همين حالا در كميسيون رهبري ( كميسيون يك ) برادرها ظاهراً تصويب كردند كه رهبر حق عزل و نصب رئيس جمهور را دارد. ديگر از اين بالاتر ما چه ميخواهيم؟ يك دستگاهي بالا سر رئيس جمهور وجود دارد. عامل سوم قوه قضائيه است همين حالا هم در قانون اساسي ما هست. عامل چهارم مجلس است كه بعضي از برادرها اشاره كردند هيچ مانعي ندارد كه ما بگوئيم مجلس در شرايط خاصي رئيس جمهور را مورد سؤال بلكه استيضاح قرار ميدهد مثلا دو سوم مجلس ، اگر رئيس جمهور را مورد استيضاح قرار دادند و او نتوانست از خودش دفاع بكند او را به استعفا موظف خواهند كرد. آن رئيس جمهوري كه دو سوم مجلس با اول مخالف باشد، آن رئيس جمهور قادر بر هيچ كاري در كشور نخواهد بود اين به اعتقاد ما هيچ اشكالي ندارد كه در مصوبه بيايد و اينها…

برادرها گفتند كه شما با اين كار ( استيضاح ) رئيس جمهور را سبك ميكنيد! خوب دو جور استيضاح داريم: يك جور آن استيضاحي است كه در طرح دوم نسبت به نخست وزير هست ، بلي آن سبك كننده است. هر روز با امضاء 15-20 نفر نماينده ميشود نخست وزير را به مجلس خواست و نخست وزير به مجلس ميآيد ، آنجور را ما درباره رئيس جمهور نميگوئيم. ما ميگوئيم در شرايط خاصي مثلا اكثريت مطلق ، دو سوم ، سه چهارم نمايندگان امضاء بكنند و رئيس جمهور را بخواهند اگر واقعاً رئيس جمهور كارش به آنجاكشيد ، مجلسي كه از لحاظ تعيين كنندگي هيچ رابطه اي هم با رئيس جمهور ندارد ، به اين ترتيب ميتواند رئيس جمهور را به مجلس بكشاند و از او استيضاح بكند. البته اين نكته را هم من اضافه بكنم طرح اول باطرح رياستي فرق دارد ، آن طرح رياستي پرزيدنت شال يا پرزيدنت سيال كه در كتابهاي‌ حقوق رايج دنيا وجود دارد و آن روز برادرها مي‌گفتند ، با اين به كلي متفاوت است. در طرح رياستي يا پرزيدنت شال كه در دنيا معمول است ، رئيس جمهور ، رئيس نيروهاي مسلح هم هست شما در هيچ جاي دنيا پيدا نميكنيد كه رئيس جمهور رئيس قوه مجريه باشد و نيروهاي مسلح از تحت اختيار او خارج باشد. رئيس جمهور حتي تعيين كننده رئيس قوه قضائيه است. ما اينها را در طرح اول به رئيس جمهور به هيچوجه نميگوئيم و ادعا نميكنيم اينها دست رهبر است هم نيروهاي مسلح وهم تعيين رئيس قوه قضائيه ، بنابراين به كلي متفاوت است. برادرها ذكر كردند كه در جهان سوم هر جا كه رئيس جمهور در رأس كار هست ، آنجا به ديكتاتوري منتهي شده. آن روز در كميسيون آقاي نوري يك پاسخ خيلي خوبي به همين اشكال دادند نميدانم امروز چرا آن را تكرار نكردند؟ ايشان ميگويند كه در جهان سوم شما كدام كشور را سراغ داريد كه رئيس جمهور با يك انتخابات حقيقتاً مردمي مثل كشور ما ، بر سر كار آمده باشد و به ديكتاتوري منتهي شده باشد؟ چنين موردي را اگر سراغ داريد بفرمائيد اين جاهايي كه شما مشاهده مي‌كنيد كه رئيس جمهوري آمده و به ديكتاتوري و مادام العمري منتهي شده ، غالباً كساني هستند كه يا با كودتاي نظامي سركار آمده اند يا خودشان هستند يا اعقابشان هستند يا با حاكميت يك حزب بر سر كار آمده اند ، يك حزبي آمده مملكت را قبضه كرده. خود حزب در درون خودش يك رئيسي هم معين كرده و مردم هم اصلا كاري نداشته اند. مثل غالب كشورهاي سوسياليستي كه از اين قبيل است بعد هم رئيس جمهور مادام العمر شده اند. آنجايي كه مردم در صحنه باشند چنين چيزي وجود ندارد. بعد هم شما چرا فاشيست‌ترين كشورهاي دنيا مثل اسرائيل و رژيم اسرائيل كه به اصطلاح همين رژيم كابينه اي است (يادر افريقاي جنوبي ) خوب آنها دارند سخت ترين ، سياهترين روشهاي فاشيستي دنيا را اعمال مي‌كنند. خوب‌ مسأله ديكتاتوري و اعمال روشهاي فاشيستي ارتباطي به اين ندارد كه آنطرف اسمش رئيس جمهور يا نخست وزير باشد ، به كابينه يا آراء مردم ارتباط داشته باشد ، اين بسته به كيفيت افكار مردم ، روشهاي مردم ، خود آن اشخاص است. اسم بني صدر آورده شد كه به رهبري تنه مي زد ، جناب آقاي مؤمن اشاره كردند. بني صدر در زماني اين كارها را مي‌كرد كه اين تمركزي كه شما ميگوئيد وجود نداشت او به خاطر خصلتهاي خودش بود كه دنبال ديكتاتوري بود و ما بعد از انقلاب نخست وزيري را هم داشتيم ديگر كه دنبال ديكتاتوري باشد ، نخست وزيري كه از اول كار شروع كرد به تنه زدن رهبري و راجع به رهبري حرف زدن ، خوب البته معلوم بود كه در كشور ما ، جامعه ما نه آن نخست وزير توانست بماند نه آن رئيس جمهور توانست بماند. بنابراين تنه زدن به رهبري و مزاحمت كردن و داعيه ديكتاتوري داشتن دنبال او بودن ارتباطي به نخست وزيري و اينها ندارد.

حالا برادران گفته اند كه ما تا30سال آينده‌نگراني‌نداريم خوب 30سال مدت كمي است؟ كدام قانون اساسي است كه بيش از30سال عمر كند؟ نمي‌دانم كداميك از برادرها بودند ، برادرهاي مخالف طرح اول بسيارخوب حالا اين قانون اساسي را براي30سال اينجوريش بكنيم بعد از30سال اگر واقعاً كارآيي نداشت خوب كساني مي آيند عوض مي‌كنند.

براداران عزيز من به شماعرض مي‌كنم ( 8 سال در اين قضيه تجربه دارم ) امروز كشور ما به‌ يك‌ مدير لايق مقتدر احتياج دارد. اقتداري به اين مدير بدهيم كه اگر لياقت داشت بتواند مملكت را اداره كند ، بتواند مشكلات مملكت را بر طرف كند. واقعاً امروز گره هايي در اين مملكت وجود داردكه جز با يك مدير مقتدر و لايق اين گره ها باز نخواهد شد. به اين ترتيبي كه در طرح دوم و امثال آن آمده بنده پيش بيني مي‌كنم كه مشكلات هرگز حل نخواهد شد.

صورت مشروح مذاكرات شوراي بازنگري قانون اساسي-جلد اول -جلسه ي 14 ام